امشب شب ولنتاین هست از ظهر اینقدر دلم گرفته بود و هرچی سرمو گرم کردم توی نت چرخیدم رفتم به کارای خونه و آشپزی خودمو سرگرم کردم دیدم نمیشه . گفتم شب ولنتاینه همه خوشحال و دنبال کادو خریدن و سوپرایز کردن با گل و خرس و طلا و شیرینی .. هرچی توی لیست گوشیمو نگاه کردم شاید یکی باشه که باهم همدل باشیم بریم بیرون دیدم هیچکسی غیر خودم نیست . گفتم ولش کن تو که همیشه تنها بودی به این فکر کن که کل سال هم همینی اما باز اینقدر دلم گرفته بود طاقت نیاوردم گفتم درسته هوا سرده اما پیاده میرم خوشی دیگران رو که میتونم ببینم همینم خوبه ، حوله رو برداشتم که دوش بگیرم و برم و خودمو به یه آبمیوه مهمون کنم که دیدم آب قطع شده. گفتم اینم شانس من بیا برو یه چایی بذار بخور همون بهتر نری ببینی بیشتر غصه میخوری از اینکه تنهایی ....
یک زن تنها و دلیل بودنش...برچسب : نویسنده : roozhayedardo بازدید : 127